یک لحظه مکث
مثل همیشه داخل بست نواب صفوی حرم امام رضا (ع) مشغول گشت زنی بابت پیدا کردن مسافر برای ویلچیر بودم که یک مرد مسن با ظاهری آراسته و سر و صورت سفید از من جهت انتقال به خروجی درخواست کرد.
نشست روی ویلچیر و شروع کرد به صحبت کردن و یکم از مشکلات خودش رو با چاشنی توهین به قشر طلبه، آخوند و روحانیت تند و تند گفت. قبل از صحبتهاش وقتی داشت با همراهی هاش خدا حافظی میکرد نا محسوس فهمیدم اهل شهرستان تُربت حیدریه است اما برام مهم نبود و تا اون لحظه به روی خودم نیاوردم.
حالا نوبت من شده بود که حرف بزنم ...
با سلام- این وبلاگ با توجه به موضوعات فعلی جامعه ، جوان و عموم مردم در حد بضاعت اینجانب تهیه و مطالب در آن درج میگردد.امید است ضمن رضای حق تعالی مورد پسند شما واقع شود.