ماهيگير: چون همين تعداد برای سير کردن خانواده ام کافی است.
تاجر: امابقيه وقتت رو چيکار مي کنی؟
ماهيگير: تا دير وقت مي خوابم.يه کم ماهی گيری ميکنم. با بچه ها بازی ميکنم بعد ميروم توی دهکده و با دوستان شروع ميکنيم به گيتار زدن. خلاصه
مشغوليم به اين نوع زندگی.
تاجر:من تو هاروارد درس خوندم و می تونم کمکت کنم. تو بايد بيشتر ماهیگيری کنی. اون وقت ميتونی با پولش قايق بزرگتری بخری و با در آمد
اون چند تا قايق ديگر هم بعدا اضافه می کنی. اون وقت يه عالمه قايق برای ماهيگيری داری!
ماهيگير: خوب. بعدش چی؟
تاجر: به جای اينکه ماهی ها رو به واسطه بفروشی اونارو مستقيما به مشتريها ميدی و برای خودت کاروبار درست می کنی...
اين دهکده کوچک رو هم ترک می کنی و می روی مکزيکوسيتی! بعد از اون هم لوس آنجلس! و از اونجا هم
نيويورک... اونجاست که دست به کارهای مهم تری ميزنی...
ماهيگير: اين کار چقدر طول می کشد؟
تاجر: پانزده تا بيست سال!
ماهيگير: اما بعدش چی آقا؟
تاجر:بهترين قسمت همينه. در يک موقعيت مناسب که گير اومد ميری و سهام شرکت رو به قيمت خيلی بالا می فروشی!
اين کار ميليون ها دلار برات عايدی داره.
ماهيگير: ميليون ها دلار! خوب بعدش چی؟
تاجر: اون وقت باز نشسته مشی! میری يه دهکده ی ساحلی کوچيک! جايی که می تونی تا دير وقت بخوابی ! يه کم ماهيگيری کنی. با بچه هايت بازی کنی! بری دهکده و تا دير وقت با دوستات گيتار بزنی و خوش بگذرونی...

نتیجه اخلاقی:

تمامی سعی و تلاش کسب درآمد بیشتر نه تنها موجب رنج و عدم آسایش برای آقایان است بلکه از اون بدتر برای خانمهایی است که حاضرند بخاطر درآمد و رفاه بیشتر از تربیت بچه و زندگی ساده بگذرند و دنبال پول باشند.