گاهي اوقات عدم تفاهم ها در زندگي زناشويي ناشي از برخي اخلافات است كه ريشه در تفاوتهاي شخصيتي و جنسيتي زوجين دارد. يك مرد به دليل مرد بودن و حس قدرت طلبي و  نياز به احترام، خود را  صاحب نظرو شايسته دانستن همه امور مي داند و به نوعي در برخي از حالتها رئيس يا قانونگذار يك جامعه كوچك مثل خانواده خود را مي شناسد و در قبال آن خانم خانواده را مجري محض يا قوه مجريه تصميمات خود مي داند. از طرفي خانم خانواده كه همه آمال و آرزوهاي دوران تجرد را در پس يك زندگي مشترك بدون دغدقه و لطيف در ذهن پرورانده حالا با وضعيتي متفاوت مواجه شده كه نه تنها به آمال و آرزوهاي خود نرسيده بلكه پيش يك آدم كج فهم و بي احساس اسير شده كه علاوه بر درك نكردن اوهميشه بايد زور گويي و تحكم او را تحمل كند.

اما اينكه كجاي اين شرح وظايف و تفويض اختيار ها درست بوده  و چرا مرد اصرار بر به كرسي نشاندن حرف خود دارد،  بر ميگردد به همان شناخت مريخي يا ونوسي بودن هر كدام از زوجين . يعني تفاوتهاي شخصيتي هر كدام با روحيات خاص خود و دقت نظر هر چه بيشتر در اين تفاوتها مي تواند اكثر مشكلات خانوادگي را شناسايي و حل آنها را آسانتر كند و بالعكس عدم شناخت نيز اوضاع را وخيم تر خواهد كرد.

انتظار تبعيت پذيري زنان از مردان به عنوان يك توقع يا تفكر مردانه برخي اوقات عامل اوليه اختلافات مي شودو اغلب مشاجره ها بخاطر همين تفكر ايجاد مي شود. و در مقابل زنان بخاطر عدم توجه و دقت نظر همسران خود و اصرار بي مورد مردان خود را در يك اختلاف نظر معمولي متضرر فرض مي كنند.در صورتي كه اختلاف نظرها عموما نمك زندگي مشترك فرض مي شود.

مراحل ايجاد يك مشاجره بين زوجين را شايد به توان بدين صورت تقسيم بندي كرد:

1.       اختلاف سليقه در يك موضوع خاص

2.      توقع تبعيت مرد از طرف همسر خود

3.     مخالفت خانمها وبيان اظهار نظر هاي احساسي

4.     توقع خانمها از همسران خود بابت درك عواطف با قبول نظر آنها

5.     اصرار مردان بر نظر خود با صدايي بلندتر بخاطر حس قدرت طلبي

6.     بيان نقاط ضعف مرد خانواده توسط خانمها و عقده هاي سرپوش گذاشته شده

7.     متلك پراني از طرف زوجين به يكديگر

8.     ايراد اتهام هاي مختلف مانند بيفكر بودن زنان و بي عاطفه بودن مردان

9.      ايجاد فضاي توهين و فحاشي به عنوان اوج اختلاف و دعوا

10.   تخليه مردان با كتك زدن يا شكستن اجسام مانند ششيشه و ظروف

11.    تخليه اوليه خانمها با گريه و جيغهاي زنانه اما جمع شدن عقده هاي پنهان در دل

در اغلب اين اختلاف نظر ها مي توان با كوتاه آمدن يك طرف در دو جبهه يكي قدرت و منطق و ديگري لطافت و احساسات شرايط را بهبود بخشيد و از ايجاد مشاجره و طولاني شدن حالتهاي قهر كه موجب افزايش شدت اختلافات مي شود جلوگيري كرد.اما آن چيزي كه در چند سال زندگي مشترك عامل  ايجاد طلاق هاي محضري يا عاطفي مي شود عمدتا عدم تفاهم در زندگي مشترك عنوان مي شود كه اين عدم تفاهم ها غالبا اختلاف سليقه بوده كه با كج سليقه گي دو طرف به دليل نداشتن شناخت كافي از شخصيت زنانه و مردانه  تبديل به دعوا و موضوع عدم تفاهم مي شود.