انفاق شما، یک بارش رحمت در شهراست:
بواسطه تدریس همسرم در یکی از مناطق محروم شهر مشهد اکثر اوقات از فقرو نداری خانواده هایی خبردار شدم که عامل بدبختی و جرم در مناطق کم برخوردار شده و این خانواده ها که بدلیل درآمد کم و یا نبود کار کارگری در جامعه، به زحمت فراوان فرزندان گرسنه و دچار سوء هاضمه خود را راهی مدرسه کرده تا از تحصیل و سواد آموزی عقب نمانند. نیازمندانی که علاوه بر تحمل درد برخی امراض، نیازهای متفاوتی (نقدی و غیر نقدی) دارند و شاید هر قدم ما، بتواند منجر به ایجاد لبخندی بر لب آنان شود.
اکثر ما در زندگی طعم کمک به محرومان را با روشهای مختلف چشیده ایم گاهی با خرید یک کالای بلا استفاده از یک دست فروش یا گاهی کمک به موسسات خیریه و دیوار مهربانی و... که همه در نوع خود خوب بوده، اما مهم نفس عمل است که ارزشمند بوده و احساس رضایت دلچسبی که پس از آن خواهیم داشت. اما گاهی اوقات نه به متکدی یا یک دستفروش و نه به موسسات خیریه اعتماد میکنیم و به دلیل عدم کشف فقر واقعی و یا تشخیص اعتیاد به جای فقر از کنار خیلی از این مسایل به سختی عبور کردیم و پس از چند لحظه وجدان خاموش ما بیدار شده و چند بار تلنگر میزند که نکند این نمایش فقر نبوده و یک مستمند واقعی دست نیاز به سوی شما دراز کرده باشد.
چند وقت گذشته جهت خرید به سوپر مواد غذایی سر کوچه رفته بودم و از حسابهای دفتری مشتریان پرسیدم که پس از چند دقیقه یکی از حسابهای قدیمی دفترش را به من معرفی کرد، که مبلغ ناچیز 40 هزار تومانی بدهکار بود و به دلیل زندگی کارگری و عدم توانایی در پرداخت سرپرست خانواده، فرزندان این حساب دفتری که آدم آبروداری بود کمتر به سراغ این فروشگاه می آمدند با خودم گفتم قطع یقین هنوز نیاز این خانواده به مواد غذایی تمام نشده است و الان وقت انفاق و محل صدقه است و بدون اینکه از نام و آدرس صاحب حساب بپرسم با کارت عابر بانک حساب دفتری ناچیز را تسویه کردم و بازخورد این تسویه را در چهره فروشنده هم دیدم. یعنی او هم اطمینان پیدا کرده بود که هنوز میتواند حساب دفتری داشته باشد.
طعم لذت این بخشش و انفاق جزئی، هیچ موقع از یادم نرفته و با توجه به فراگیر شدن تبادل اطلاعات در فضای مجازی، یک پیشنهاد به ذهنم رسید که گفتم این موضوع رو با دوستان خودم به اشتراک بزارم. در آستانه شب یلدا در سال 95 اگه همه بتونیم با راه اندازی کمپین های بومی در محله زندگی خود و یا محله های کم برخوردار پایین شهر مثل این تجربه را دوبار تکرار کنیم و با بستن حساب بدهی دفتری یک خانواده آبرومند در فروشگاه مواد غذایی و یا میوه فروشی محل، مسلماً دوباره لبخند به چهره بعضی از کودکان کم بضاعت برخواهد گشت و یا شاید زمینه های جرم کاهشی ناچیز داشته باشد.
هر چند این اقدام خودجوش مردمی نیازی به نام گذاری و اسم ندارد و لی گفتم شاید بشود برای این حرکت یک کمپین درست کرد و برای نام این کمپین یک کلمه کوچک به ذهنم رسید . "نبض " که مخفف کلمات: نذر با ضمانت یا نذر به ضرورت میتواند باشد و با نظر شما دوستان در ادامه مسیر بهبود بهتری را شاهد باشیم.
امیدوارم انتشار این عمل و یا نشر و تکثیر این کمپین هم بخشی از صدقه جاری در زندگی ما باشد. بارش رحمت انفاق شما همچنان در شهرجاری است. محمد توانا کرمانی
با سلام- این وبلاگ با توجه به موضوعات فعلی جامعه ، جوان و عموم مردم در حد بضاعت اینجانب تهیه و مطالب در آن درج میگردد.امید است ضمن رضای حق تعالی مورد پسند شما واقع شود.